کلمة الحق يراد’بهاالباطل!



ایران عزیز وطن همهء ما ایرانیان اعم از شیعه وسنی، ترکمن وفارس و عرب وعجم وغیره است. همهء ما دوست داریم در فضائی آکنده از مهر ومحبت، آزادی ورفاه، صلح وصفا و امنیت وعدالت در آن به خوبی وخوشی زندگی کنیم. اگر آنچنانکه نگارنده استنباط می کند ایرانی بودن به مفهوم داشتن شناسنامهء ایرانی است همهء ما مفتخر به ایرانی بودن هستیم واز این بایت که کشوری بنام ایران ملک مشاع همهء ماست خرسندیم. ایران میهن همهء ماست وهمه وظیفهء حفظ وحراست از موجودیت وامنیت آن و همچنین حق بهره بری از برکات وامکانات آن را داریم.اما متاسفانه برخی از هموطنان عزیزما دچار توهمی مزمن وتاریخی هستند که گمان می نمایند خودشان ایرانی تر از ایرانیان دیگر بوده و این مملکت ودولت ملک طلق وانحصاری ایشان است ودیگران در مملکت تنها مستاجری بیش نیستند. این افراد بدون اینکه درک صحیحی از ایرانی بودن داشته باشند عملا با برداشتی نژاد پرستانه در صدد محدود کردن ایرانی بودن به نژاد آریائی بوده و ناخودآگاه درحال بریدن شاخهء هزاران ساله ئی می باشند که خود روی آن نشسته اند. در واقع ایشان در خوشبینانه ترین حالت اگر آلت دست بیگانگانی که مترصدد ایجاد اختلاف بین اقوام مختلف ایرانی و ایجاد ناآرامی در کشور هستند نباشند، افرادی قشری و جزم اندیش بیش نیستند.

  در خاورمیانه ئی که آتش جنگ های ناشی از اختلافات قبیله ئی، نژادی ومذهبی آن را بصورت دیگی جوشان در آورده است. و در همسایگی ما یعنی افغانستان وعراق وکمی دورتر در سوریه شاهد نتایج ناگوار تبعیض وبی عدالتی های اتنیکی ومذهبی هستیم. در کشور عزیز ما ایران، این افراد که میراث دار سیاست های منحوس تحقیر اقوام غیر فارس می باشند سالهاست با دیدگاه های راسیستی وشونیستی خود استخوانی لای زخم همبستگی ملی ما ایرانیان بوده وهر ازچند گاهی با حرکتی موذیانه باعث رنجش عمیق بسیاری از هموطنان می شوند. موذی گری هائی که اگر نبود نجابت، سعهء صدر ومیهن دوستی ایرانیان غیر فارس و احساس مسئولیت و دلجوئی های مسئولین فهیم نظام، بارها کشور ما را همانند آنچه در سایر نقاط خاورمیانه شاهد آن هستیم به کانون دیگ جوشان ناآرامی های ویران کننده سوق داده بود.

ایران میهن عزیز همهء ما ایرانیان منجمله ما ترکمن ها است. در زمان طاغوت که گرایش های نژاد پرستانهء پهلوی ها در مسیر ساختن هویتی مصنوعی مبتنی بر نژاد آریائی وفارس برای کل ایرانی ها بود در واقع ضمن نادیده انگاشتن واقعیت آریائی نبودن اقوام ایرانی چون عرب ها وکردها وترک ها( ترکمن ها) عملا به تجزیهء اجتماعی وفرهنگی ایران مبادرت نموده بود. رژیم شاه مخلوع به موازات دشمنی با همهء اقوام غیر فارس خصومت عجیبی هم با ترک ها(که ترکمن ها هم شاخه ئی از آنها هستند) داشت وسیاست ترک زدائی از هویت مناطق ترک نشین را دنبال می کرد. با این وجود که رژیم پهلوی چندان هم خوشنود نبود به زیستگاه ایرانیان بلوچ بلوچستان، زیستگاه ایرانیان کرد کردستان، ایرانیان لر لرستان  و ایرانیان ترکمن ترکمنصحرا گفته می شد.  پس از انقلاب اسلامی که انتظار می رفت سایهء عدالت گستر تعالیم عالیهء اسلامی زندگی برادرانهء همهء ایرانیان را در کنار هم وبدون در نظر گرفتن نژاد ورنگ وقومیت و با تکیه بر ارزش هائی چون تقوا ودرستکاری تضمین کرده، به توصیهء قران مجید امکان شناختن وشناساندن این اقوام را به یکدیگر فراهم نماید. شور بختانه  با مشاهدهء برخی جزم اندیشی ها وتمامیت خواهی ها چنین بنظر می رسد که تفکر تحقیر وحذف ترکمن ها از جغرافیای سیاسی وفرهنگی کشورمان از دورهء رژیم ستمشاهی تا کنون با شدت وضعف هایش توسط برخی محافل ادامه یافته است. یکی از مظاهر این تلاش برای حذف آثار وعلائم فرهنگ ترکمن از منطقهء ترکمنصحراست که با محاق نام  "ترکمنصحرا" از نقشهء ایران و در محاورات رسمی شروع شده وبا تغییر وتحریف اسامی اماکن وروستاهای ترکمن نشین به بهانه ها وعناوین مختلف ادامه یافته است. آخرین نمونهء آن تلاش برای جلوگیری از تسمیهء منطقهء آزاد جدید التاسیس اینچه برون با همین نام است که با تحریر مطلبی تحت عنوان "تأمّلی در انتخاب نام منطقه آزاد تجاری گلستان" به قلم مهدی فرزانگان می باشد.

 ایشان در مطلبشان مرقوم فرموده اند: " به موجب آیین نامه نامگذاری شهرها، خیابان ها، اماکن و مؤسسات عمومی مصوب شورای عالی انقلاب فرهنگی، اسامی این اماکن در حکم شناسنامه آنهاست و باهم بیانگر ارزش های اقتصادی، تاریخی، فرهنگی و ملّی جامعه ما می باشد. به علاوه به موجب بندهای 2 و 3 مادّه یک همان آیین نامه در نامگذاری باید تناسب اسم و مسمّی رعایت شود و اسامی با ید رسا، کوتاه، سلیس و روان باشد...."

البته که این عبارات حق است و تا اینجا هیچ تناقضی بین نامگذاری منطقهء مزبور با نام اینچه برون به چشم نمی خورد بلکه بالعکس، تائیدی بر وجه تسمیهء اینچه برون بخاطر تکیه ء این نام بر بیان ارزش های اقتصادی، تاریخی، فرهنگی و ملّی جامعه ما ست واز طرف دیگر هم رسا است، هم کوتاه، هم سلیس و هم روان است. اما نویسندهء مطلب ادامه داده است:" ...نامگذاری چنین اماکن و نقاطی که اهمیت استانی و ملّی دارد نیازمند دقت و توجه ویژه می باشد تا ضمن رعایت قوانین و مقررات مربوط، ملاحظات منطقه ای و ملّی هم توأمان مورد توجه قرار گیرد. اماکن و تأسیساتی مانند منطقه آزاد تجاری یا راه آهن متعلق به یک یا چند شهر و روستا نمی باشد و به لحاظ جغرافیایی نیز اماکن گاهی در محدوده چندین بخش و شهرستان قرار می گیرد."

در حقیقت ما هم با نویسندهء محترم موافق هستیم که منطقهء آزاد تجاری ویا راه آهن متعلق به تنها چند شهر وروستا نمی باشد ولی مگر نه اینکه بنا بر استدلال قانونگذار نام متنازع فیه بایستی مبین ارزشهای تاریخی وفرهنگی وملی باشد؟ معلوم نیست نویسندهء محترم چه تضادی بین نام اینچه برون با ارزشهای مارالذکر کشف فرموده اند وچگونه به این استدلال رسیده اند که نام اینچه برون حاکی از تعلق انحصاری این منطقه به شهر ومردم اینچه برون است؟ آیا بندر انزلی تنها متعلق به شهر انزلی است ویا راه آهن تبریز فقط متعلق به مردم تبریز است؟ آیا فرودگاه گرگان تنها متعلق به مردم گرگان است؟ البته که چنین استدلالی فاقد وجاهت قانونی، شرعی وعقلی است.

اما نویسندهء محترم مطلب اینهمه استدلال واستقیاس مع الفارق را خود نیز به حساب نیاورده وضمن اقدام به از سر شماری توصیه های "فرزانگان مندانه" به مسئولین محترم ذیربط چنین مرقوم فرموده اند: "اوّلین نکته ای که شایسته است مورد توجّه قرار گیرد آن است که منطقهّ آزاد غیر از منافع و آثار ملّی آن، متعلّق به کل استان و عموم مردم است و لذا آثار و عوارض آن هم به تمام مردم استان برمی گردد. بنابراین بهتر است نام یا نام هایی پیشنهاد و تصویب شود که جامعیّت و تعلّق استانی و فراگیر داشته باشد نه محدود به یک شهر یا روستایی خاصّ، کوچک و محدود باشد". گویا ایشان خود به آنچه می فرمایند توجه لازم را مبذول ننموده ودر حالیکه منع رطب می کنند توجهی به رطب خوری خویش نمی فرمایند زیرا در راستای هویدا کردن غرض اصلی خود با پیشنهاد چند نام که اتفاقا همگی متعلق به یک نقطه است وآن جائی جز مرکز وکعبهء آمال ایشان یعنی گرگان(بخوانید استرآباد)نیست، با تحریر این جملات نقض غرض می کنند: " نام هایی که در طول تاریخ معرّف کلیّت تاریخ جغرافیای تاریخی و فرهنگی و هویّتی استان بوده اند عبارتند از هیرکان، استرآباد و گرگان..." والبته برای رد گم کردن وخالی نبودن عریضه نام هائی چون گلستان، خزر و کاسپین هم ذکری به میان می آورند اما باز هم طاقت نیاورده تاکید می فرمایند" ... البته این نام های اخیر ویژگی ها و ارزش های نام های مذکور و قدیمی و مأنوس را ندارند.".

به قول یک ضرب المثل ترکی این چه پرهیز است واین چه ترشی کلم خوردن است!  متاسفانه برخلاف تصور نویسندهء محترم مطلب مذکور دم خروس "استرابادیسم" و "آنتی ترکمنیسم" که از لابلای سطور نا مستدل و غیر علمی ایشان بیرون زده است را نمی توان با زدن صد کیلو رنگ ولعاب نامتجانس مواد وتبصره از قانون هم پنهان ساخت. این ساده لوح انگاری مخاطب است که تصور شود نمی فهمد مهمترین مسئلهء استان وکشور آنچنانکه نویسندهء محترم مطلب مزبور سعی در القاء آن دارند، جلوگیری از نامگذاری یک منطقهء آزادی که هنوز ایجاد نشده بنام اینچه برون نیست. چون ایشان هم مثل همهء ما نیک می داننداینچه برون وترکمنصحرا جزئی تفکیک ناپذیر از ایران است. و چون مردم شریف اینچه برون جزئی لاینفک از مردم شریف وملت ایران هستند ارزش های مورد احترام آنها نیز بالتبع جزو ارزشهای ملی ایران است. اما اضافه بر این ما این را هم خوب می دانیم دغدغه تاریخی افرادی که آقای نویسندهء مطلب تنها سخنگوی تفکر نامبارک آنهاست، ترکمن زدائی از ترکمنصحراست. افسوس که نمی توان چنین نیت باطلی را با رنگ وجلای حق وقانون وصغرا، کبرا چیدن هائی چنین ناشیانه وبی ربط مشروعیت وتحقق بخشید. آسمان وریسمان بافی های عجیب وغریب نویسنده محترم مطلب مزبور را که به کناری نهیم، اصلا کدام شخص میهن دوستی در چنین برههء پر تنشی از تاریخ منطقهء خاورمیانه با طرح وبرجسته سازی چنین گفتمان تحریک آمیزی در صدد زدن جرقهء تنش های اجتماعی بر می آید؟ همانطور که مونتسکیو گفته است قوانین دارای روح هستند و روح قانون عدالت خواهی است. نمی توان خود را حقوقدان با وجدان شمرد اما با ربط قوانین به موضوعات بی ربط و لاحق سعی در استفادهء ابزاری از آن نمود.  وقتی خوارج جهت توجیه امیال و نیات باطلشان و تحریک وترغیب مردم به آشوب از رنگ ولعاب قانون وقران مدد جسته فریاد "لا حکم الا الله" سر می دادند، حضرت علی می فرمود: " کلمة الحق يراد’بهاالباطل"!

 

هیچ نظری موجود نیست: